اشكان كوچولوي مناشكان كوچولوي من، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

اشکان تک ستاره قلبم(اشکان شفیعی)

آخرین روز مهدکودک پسر قشنگم

پسر قشنگم امروز 30 اردیبهشت ماه سال 94 یعنی روز آخر مهد بود و شما با اینکه روزهای اول دوست نداشتی از من جدا بشی و بری مهد ، اما این روز آخر دلت نمیومد از مهد و دوستات خداحافظی کنی ، مخصوصا از آیلا جون که دوست بسیار صمیمی توست و همدیگه رو خییییییییلی دوست دارین . کاش همه دوستیها مثل دوستیهای دوران کودکیمان باشد .یه چیز جالب که آیلا و اشکان هر دو متولد یک روز هستند یعنی هر دو 89/04/22 بدنیا اومدند. اشکان میگه مامان چون ما هر دو تو یه روز بدنیا اومدیم همدیگه رو انقدر دوست داریم . الهی فدای دوتان بشم من  امروز وسط جشن اومدم مهد و از مدیر مهد خانم سیاحی خواهش کردم تا اجازه بده عکس دسته جمعی با دوستات بگیرم که اولین نفری که اومد آیلا بود ...
2 خرداد 1394

عروسی و شهربازی

سلام به دوستان گلم و عشق کوچولوی مامان پسر قشنگ مامان چیزی به پنجمین تولدت نمونده و داری بزرگتر میشی اما نمیدونم چرا من دلم نمیخواد تو بزرگ بشی ، دلم میخواد همینطور کوچولو بمونی و پاک و معصوم و با نگاههای کودکانه ات نگاهم کنی . هر روز دلم برای روز قبلت تنگ میشه ، دوست دارم هر لحظه بغلت کنم و بوسه بارانت کنم . نه که نمیخوام بزرگ بشی این آرزوی هر مادریست که بزرگ شدن جیگر گوشه اش را ببینه و لمس کنه و شاهد موفقیتش باشه . منظور من اینه که دوست دارم زمان بایسته تا من بیشتر بتونم با تو کودکی کنم.این دنیای کودکانه ای که تو برایم ساختی خیلی قشنگ و زیباست . این چند روز که تعطیل بودیم حسابی بهمون خوش گذشت آخه عروسی پسرعموی کوچیکم علیرض...
27 ارديبهشت 1394

روززن و روز تولد من

سلام به دوستان عزیزم و پسر قشنگم اشکان خان امروز اول اردیبهشت ماه و تولد من بود و پسر قشنگ مامانی از دیروز به فکر سوپرایز کردن مامانش بود و داشتن با خاله ندا برنامه میچیدن که چیکار کنند تا من سوپرایز بشم . اومده به من میگه مامانی میدونی فردا تولدته؟ کلی ذوق کردم و گفتم تو از کجا میدونی که فردا تولدمه؟ میگه خاله ندا به من گفت که فردا تولد مامانته به بابا بگو واسه مامانی کادو بخرید . منم کیک میخرم و میام تولد و ما هم خرسند از اینکه پسرمون میخواد ما رو سوپرایز کنه الهی فدای اون مهربونیات بشم من البته اینم بگم که پسرک من روز مادر هم از چند روز قبلش به فکر سوپرایز واسه مامانش بود که روز قبلش اومد و بهم گفت مامانی من فردا برات سوپرایز دارم ...
3 ارديبهشت 1394

تبریک روز مادر

  مادر! وجود تو خونِ حیات در رگ من است. بی تو، گلی بی برگ، شمعی بی شعله، کویری سوزناک، خنده ای بی صدا، زنده ای بی روح و سرانجام، نقطه ای بی نشان در دریای پر تلاطم زندگی ام هستم. مادر م،ای عزیز تر از جانم، روزت مبارک روز مادر را به همه دوستان گلم تبریک میگم . ...
23 فروردين 1394

خداحافظي با سال 1393

  سلام پسر قشنگ و كوچولوي مامان.داريم به بهار نزديك ميشويم و هم تو و هم من امسال براي رسيدن بهار لحظه شماري ميكرديم.امسال واقعا سال پر مشغله اي داشتم هم از لحاظ جسمي و هم از لحاظ روحي .اميدوارم با اومدن سال نو و تعطيلات بتونيم انرژي بيشتري بگيريم و براي تلاش و كوشش در سال جديد آماده تر باشيم. دوستان عزيزم و پسر گلم اومدن سال نو را بهتون تبريك ميگم و اميدوارم سالي كه پيش رو داريد سالي پر از شادي و بركت براي تك تكتون باشه و در سال جديد به پيشرفتهاي بزرگي در زندگي و كار و .... برسيد.          
29 اسفند 1393

چهارشنبه سوري مبارك

سلام دوستاي جون جوني و ني ني هاي خوشگل.   و اما سلام به پسر قشنگم   پسر قشنگم ،امشب شب چهارشنبه سوري بود و ماماني سعي كرد امروز چند روز پرمشغلگي خودشو جبران كنه و بيشتر باهات باشه و با همديگه كلي خوشگذرونديم گرچه پسر من بچه مثبتيه و اصلا دنبال كارهاي پرخطر و ترسناك نميره اما بخاطر كادوي شب چهارشنبه سوري با مامان راهي بيرون شد و از آنجايي كه مامان هم تا حدودي مثل پسرشه با احتياط هزار در صد يه گشتي بيرون زديم و يه كادوي كوچيك واسه پسمليم گرفتم و زود برگشتيم خونه.آخه با صداي هر مواد منفجره اي من و پسملي يخ ميزديم .   پسر گلم و دوستان عزيزتر از جانم ،چهارشنبه سوريتون مبارك.ايشالا ساليان سال در كنار جوجوهاتون به خوبي و ...
26 اسفند 1393

مالکـیت کــــــودکــــــــان

مجله سپیده دانایی: تا به حال شده کودکتان در یک جمع یا میهمانی، اسباب بازی یا وسیله ای را از کودک دیگری به زور بگیرد؟ احتمالا خیلی زیاد! در این مواقع ممکن است احساس ناراحتی کرده و با خود بگویید دیگران چنین قضاوت خواهند کرد که در تربیت کودکتان کوتاهی کرده اید؛ یا خوشحال شوید از اینکه کودکتان می تواند از عهده کارهای خودش بربیاید و جای خود را در جمع باز کند؛ شاید هم نسبت به اینگونه رفتارهایی بی تفاوت هستید و اهمیت چندانی برایتان ندارد. صرف نظر از احساس شما، جنگ و جدال به خاطر اسباب بازی بین بچه ها، یک جنگ تمام نشدنی و همیشگی است که هیچ راهی هم ندارد. کودکان نسبت به وسایل خود احساس مالکیت داشته و چشم ندارند کودک دیگری به آنها حتی نگاه بکن...
7 اسفند 1393

پرستار کوچولو

سلام به پسر عزیزتر از جانم و دوستان گلم پسر عزیزم ، مامانی چند وقتیست که مریض شده بود و شما هم بخاطر مریضی مامان ناراحت بودی و سعی میکردی از من مراقبت کنی که انصافا هم اگه مراقبنتهای نازگلم نبود الان بهتر نشده بودم . الهی قربون اون دل مهربون و پاکت بشم که داشتی بی ریا از من پرستاری میکردی . روزهای اول از اینکه میدیدی یک مامان خسته و بیحال روی تخت دراز کشیده ناراحت بودی و مدام میومدی پیشم و ازم میخواستی که بلند شم .میگفتی مامانی بلند شو دیگه ، چشماتو واکن ، صبح بخیر بگو ، پاشو بریم صبحونه بخوریم اما ، این بیماری که من گرفته بودم حالی واسم نذاشته بود ، تب و لرز شدید و سرفه های خشک شدید و پی در پی  دیگه امانم را بریده بود...
27 بهمن 1393