تولد 7سالگی پسر گلم اشکان
سلام دوستان گل قدیمی و دوستان جدید.اینبار هم عکسهایی که تو گوشیم داشتم و آپلود کردم ایشالا در فرصت بهتر وبلاگ و به روز رسانی میکنم ...
عکسهای تولد 6 سالگی به یادگاری
عکسهای تولد شش سالگی اشکان به یادگاری در وبلاگش 😍 ...
اشکانم فروردین ۹۷
اشکان (سال ۹۷) به روایت تصویر ...
نویسنده :
مهتاب مامان اشکان
14:24
پس از سالها
بدون عنوان
آبله مرغان
تبریک روز معلم
اول از همه سلامی میکنم به دوستان عزیزم و پسرک گلم دوستان امسال برای من سالی بود که میتونم بگم فرصت آزاد برای نوشتن و بروز رسانی وبلاگ پسرم نداشتم و از این بابت از پسرکوچولویم و دوستانی که منتظر بروز رسانی بودند عذرخواهی میکنم. امروز به مناسبت روز معلم و هفته معلم اومدم تا این روز را به همه معلمان و کسانی که در عرصه علم و دانش تلاش میکنند تبریک بگم. روزتون مبارک و اما نقاشیهای خلاق پسرک در مورد این روز زیبا و برای معلم پرتلاش و کادر زحمتکش کودکستان ...
نویسنده :
مهتاب مامان اشکان
22:14
جشن بازگشایی
سلام پسر قشنگم. امروز 94/07/08 توی کودکستان جشن بازگشایی براتون گرفتند و به همین مناسبت من مرخصی گرفتم تا همه وجودم را با دستهای خودم آماده و راهی کنم و از اینکار بیشترین لذت را میبرم . دردانه مادر الان 5 سال و دو ماه از روزی که پا به دنیای ما گذاشتی میگذرد و من هر روز دلم بیشتر و بیشتر به روزهای گذشته تنگ میشود ، دلم برای شیرخوردنت ، گریه کردنت و برای اونروزهایی که صبحها با صدای تو و بخاطر تو چشمانم را باز میکردم و تو را کنار خودم با اون چشمان جادوئی و لبهای خندان و زیبا میدیدم تنگ شده . اصلا باورم نمیشه که پسرک من داره میره پیش دبستانی . اما خدا را شاکرم و هزار مرتبه شکر میگویم بخاطر این حس زیبای مادری که در دلم تابانده ....
نویسنده :
مهتاب مامان اشکان
12:52
تابستانی که گذشت و ورود اشکان به پیش دبستانی
اول از همه سلام گرمی دارم به دوستان خوبم که در نبود ما دلشون برامون تنگ شده و واسمون کامنت گذاشتند و نگرانمون بودند ، دوستان گلم جای هیچ نگرانی نیست فقط من یه کم تنبل شدم و حسش رو نداشتم که بیام و مطلب بذارم و البته کمی هم مشغله کاری و فکری اجازه اینکار و نداد اما امروز تصمیم گرفتم هر طوری شده مطلب بذارم حتی شده برای تشکر و قدردانی از شما بزرگواران و اما پسر عزیزتر از جانم اشکان ، مامانی از شما هم به خاطر تنبلیش معذرت خواهی میکنه.دوستت دارم فرشته مهربونیها توی این دو ماهی که گذشت و ما نبودیم بابایی براش مشکلی پیش اومده بود و حدود یک ماهی سرمون به اون گرم بود و به همین خاطر تولد پسرکمون با یک ماه تاخیر به صورت جزئی برگزار کردیم و با...
نویسنده :
مهتاب مامان اشکان
12:44