اشكان كوچولوي مناشكان كوچولوي من، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

اشکان تک ستاره قلبم(اشکان شفیعی)

روززن و روز تولد من

1394/2/3 8:45
895 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دوستان عزیزم و پسر قشنگم اشکان خان

امروز اول اردیبهشت ماه و تولد من بود و پسر قشنگ مامانی از دیروز به فکر سوپرایز کردن مامانش بود و داشتن با خاله ندا برنامه میچیدن که چیکار کنند تا من سوپرایز بشم . اومده به من میگه مامانی میدونی فردا تولدته؟ کلی ذوق کردم و گفتم تو از کجا میدونی که فردا تولدمه؟ میگه خاله ندا به من گفت که فردا تولد مامانته به بابا بگو واسه مامانی کادو بخرید . منم کیک میخرم و میام تولد چشمک و ما هم خرسند از اینکه پسرمون میخواد ما رو سوپرایز کنه الهی فدای اون مهربونیات بشم من بغل البته اینم بگم که پسرک من روز مادر هم از چند روز قبلش به فکر سوپرایز واسه مامانش بود که روز قبلش اومد و بهم گفت مامانی من فردا برات سوپرایز دارم ، امشب دیر میخوابم تا بابایی بیاد و واسش یواشکی یه چیزی میگم که تو نشنوی ، ما هم که میدونستیم چه خبره خودمونو زدیم کوچه علی چپ و منتظر فردا که ببینیم پسرک با باباش چه برنامه ای میریزه متنظر که از شانس بد ما همسری دیر اومد و پسرک خوابید

شکلک های محدثه

و حالا فردا شده و ما که از سرکار برگشتیم خونه و پسرک ما بدو بدو اومد پیشوازمون و یک شاخه گل مصنوعی از تو گلهی مامان جون به ما هدیه داد راضی و من واقعا خیلی خوشحال بودم که عزیز دلم به فکرم هست و یادش نرفتم .حالا اصل قضیه برای به خودبالیدنم اینجاست که اشکان جونم برگشته میگه مامانی ببخش که گل مصنوعی مامان جونو واست دادم آخه بابایی شب دیر میاد خونه و گلفروشیها بسته میشه ، من هم با کلی ذوق بغلش کردم و ماچ مالیش کردم و کلی هم نازش کردم . پسرک قشنگم این بهترین کادویی بود که میتونستم بگیرم ، همین حرفی که زدی بهترین کادو برای من بود . الهی قربون مرامت بشم که کلی به من انرژی میدی بغلبغلبغل

و اما از همسری که شب زودتر از هر روز اومد و گفت آماده بشین بریم بیرون و من هم تو دلم قند آب شده که همسری واسمون سوپرایز داره خندونک جونم بهتون بگه ما آماده شدیم و داشتیم کفشهامونو میپوشیدیم که پسرک مهربونمون به باباشون فرمودند( مثلا یواشکی ) بابایی یادت نره واسه روز مادر هم کادو بگیریم و اینجا بود که قلب ما ترک برداشت و همسری برگشت به من گفت راستی روز مادر کی هستش دلشکسته و ما که داشتیم با کلی انرژی به خودمون میبالیدیم یک دفعه با این حرف همسری بال و پرمون شکست و هیچی دیگه بقیه شو هم خودتون میتونید حدس بزنید غمگین

این از کادوی روز زن و روز مادر ما که خلاصه این ماجرا این شد که رفتیم سراغ مادرها و کادوهاشونو دادیم و خودمون هم قرار شد بعدا یک سوپرایز جداگانه داشته باشیم که تا روز تولدمون به این درجه نرسیدیم . گریه

و حالا از روز تولدمون که منتظریم تا همسری + روز زن که از قبل بدهکاره سوپرایز کنه . متنظر

اشکان خان که رفتند دستشون رو گذاشتند لای در اتاقشون و نزدیک بود دو تا از انگشتاش قطع بشه ، انقدر حالم بد شد .الهی فدات بشم مامانی ، از بس شلوغی میکنی و میپری اینور اونور که آخرش این شد . گریه

و اشکان جون من خوابیدند تا عصر . عصر که از خواب بیدار شد به بابایی جونش زنگ زد و گفت که بابایی شب زود بیا یه روز خاصه امروز بعد گوشی رو داد به من و همسری گفت اشکان چی میگه ؟!!! و من و میگی تعجب فکر میکردم یادشه عصبانی گفتم نمیدونم . گفت آخه اونروز خاص امروز نیست که گفتم پس کیه ؟ گفت فرداست من خودم یادمه و منو میگی عصبانیعصبانی آخه این همسری ما هر سال فکر میکنه روز تولد ما دوم اردیبهشته و اصلا یادش نمیمونه غمگین ما که دیگه به کلی از همسرمون نا امید شدیم در مورد بیادآوری روزهای خاص . خدا رحم کرده که پسرکم به فکرمون هست و الا دق میکردیم و میمردیم . چشمک

خلاصه ما که دیگه نا امید بودیم و فکر میکردیم همه ما رو فراموش کردند به یکباره شب زنگ خونمون به صدا دراومد و دیدیم خواهرم (خاله ندا) با شوهر گرامیشون اومدند و با کیکی که قولشو به اشکان داده بودند ما را خجالت زده فرمودند و ما از خجالت کلی عرق کردیم خجالت و مامانی بنده هم واسمون کادو گرفته بودند و چند تا عکس باهم گرفتیم و کیک و نگهداشتیم تا همسری بیاد و بخوریم که وقتی همسری اومد دیدیم یک کیک تولد گرفته و وقتی دید خودمون کیک داریم کلی تو ذوقش خورد و به روی خودش نیاورد آرام و این است آخر و سرانجام کسی که روز زن و روز تولد را فراموش کرده باشد . خنده و در آخر یک کادو هم از همسری گرفتیم و این شد قصه روز زن و روز تولد ما .

این کیکی که خاله ندا و شوهر گرامیشون گرفتند .

و اینم کیکی که همسر بنده گرفتند

پسندها (10)

نظرات (19)

عمه فروغ
3 اردیبهشت 94 11:26
مهتاب جونم روز مادر رو با تاخیر و تولدتون رو هم بهتون تبریک میگم ان شاا.. که 120 ساله بشید و سایتون همیشه بالا سر اشکان مهربون باشهان شاا.. همیشه در کنار هم شاد و خوش باشید.ای امااااااااااااان از این آقایون که هیچ وقت روزهای خاص رو به یاد نمیارندبرخلاف ما زن ها که از چندین روز قبل یادمون هست. از دیدنتون هم خوشحال شدم
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام فروغ جونم . سلامت باشی عزیزم . آخه فروغ جون من هم تلافیشو درمیارم.تصمیم گرفتم امسال روز مرد و فراموش کنم ببوس آرشیدای خوشگلو
مامان راحله
3 اردیبهشت 94 16:59
سلام عزیزم .. تولدت مبارکککککککککک ماشالله به این پسر خوشگل که روزهای خاص رو یادش میمونه عزیزممممممممممم غصه نخور عزیزم .. مردها همه همین جورین ولی خوش به حال عروس آینده ت .. معلومه اشکان جون براش کم نمیذاره
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام راحله جونم.واقعا شرمندتم عزيزم.ممنونم عزيزم كه با اينكه من كم لطفي ميكنم اما شما باز به فكرمون هستين و به ما سر ميزنين.فدات شم.نميدونم چرا كامنت شما را نديده بودم.آره پسرم فعلا كه بيشتر به فكر مامانش هست .در مورد عروس آينده ام هم بهارجونمو ببوس.
سما مامان مرسانا
3 اردیبهشت 94 17:08
سلام مهتاب جونم تولدت مباااااارك من خودم ميدونستم 1ارديبهشت تولدته بهم گفته بودى ايشالا 120ساله بشى و سايه شما و همسر گرامى هميشه بالاى سر اشكان خان باشه آقايون همينن پارسال تولد من بود و همسرى يادشون رفته بودخخخخخخ وااااى اشكانو دهنشو كرده تو كيك اين دفعه ديگه ريحانه خودشو نرسوند هههههههههاشكان جونم تولد شما هم نزديكه از الان پيشاپيش تولدتو تبريك ميگم عزيز خاله ايشالا برى خواستگارى وااااى اشكاااااان خدا بهت رحم كرد عشق خاله از اين به بعد مواظب خودت باش گل من بووووووووووووووووس واسه شيطون بلا و مهتاب شيرين زبون
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام سماي مهربونم.فدات بشم عزيزم.تو خيلي خوبي.اميدوارم سايه شما هم هميشه بالاسر بچه هاي خوشگلت باشه. آره ،آقايون اينند ديگه.حيف نوني كه بهشون ميديم. اشكان داره مسابقه ميده.مسابقه كيك خوري البته رقيب نداشت خودش تنها بود. آره سما جون خدا بهمون رحم كرد.مردم از ترس. مرسي خاله جون كه تولدمو از الان تبريك ميگي.امسال بدجوري منتظر تولدم هستم ريحانه جونم رفته كاشان ،واسه همين هنوز پيداش نشده.اينبار تو اول شدي ببوس فرشته كوچولوهاتو
مامانی(برای دخترم زهرا)
3 اردیبهشت 94 22:59
سلام عزیزم روز زن و روز تولدت هر دو مبارک انشاا همیشه دلت شاد باشه و راستی چقد گل پسری شبیه خودته مگه نه؟خدا حفظش کنه پسر مهربونت رو
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام عزيز دلم.من يه سري از كامنتهامو اصلا نديده بودم.دليلشم اينه كه خيلي زود ميام و ميرم.اين روزها مشغله ام واقعا زياده.سعي ميكنم اگه كم هم باشه اما بهتون سر بزنم چون واقعا دوستون دارم.مخصوصا زهراي كوچولو رو ممنونم عزيزم. واقعا اشكان شبيه منه؟اشكان همش ميگه مامان من شبيه تو هستما ،شبيه بابا نيستم. ببوس زهراي نازگلمو
مامان علی
4 اردیبهشت 94 8:41
مهربونم تولدت مبارک چه خوبه این فرشته ها هستند و بهمون کلی انرژی میدند.. هر چند کلامی... امان از این مردهاااا که هیچی یادشون نمیمونه به به چه کیکهایی دلمون خواست الهی بگردم واسه انگشت های اشکان کوچولو.. الان خوبه؟ سیاه نشده؟ امیدوارم همیشه سایه ات بالای سر گل پسرمون باشه و همیشه بخندید
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
ممنونم سپيده جونم. آره والا.اگه اين بچه ها نبودند هر مناسبتي از قلم ميفتاد و زندگيمون سوت و كور بود.خدا را هزار مرتبه شكر. من كه حقيقتش هيچ مناسبتي به غير از تولد اشكان و اينكه بتونم خوب تربيتش كنم واسم مهم نيست.من همه تلاشم را ميكنم تا پسرم را آنطور كه دلم ميخواد و ميدونم كه وقتي بزرگ شد خودش هم راضي خواهد بود تربيت كنم . خوب شد كه امروز تولد علي جون هستش و مامانش از كيك خوشگلش ميخوره.كيك تولد علي واقعا خوردن داره. خدا نكنه عزيزم.آره بهتره اما من اونروز خيلي ترسيدم. فدات بشم گلم
narjes jo0on
4 اردیبهشت 94 15:44
سلام وبتون عالیه به وبم بیایین و اگه با تبادل لینک مواف بودین خبرم کنید
مامان ریحانه
4 اردیبهشت 94 23:09
سلام سلام صد تا سلام بالاخره من اومدم مهتاب جون ببین دو سه روز ما نبودیم چه خبرا که نشده کیک تو کیکی شده که نگو خوش به حالتون تعدادتون کم چه کیکی خوردیدا امان از دست من شکمو و امان از دست این سما مگه دستم بهش نرسه حالا مهتاب خانومی اول که بسیار خرسند شدیم از تماشای روی ماه شما و چه جالب که تصوره ایی که تو ذهنه بود همینطور به صورت ماه شما نزدیک بود خواهر بسی زیبایی یه چیزی بیشتر ازبسی
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام ریحانه جونم . میبینی که چند روز نبودی چه اتفاقاتی افتاده دیگه سما هم از فرصت نبودت استفاده کرد و زودتر از تو بهمون سر زد عزیزم با چشمای مثل ماهتون نگاه کردید . خجالت زده مون نکن ریحانه جون
مامان ریحانه
4 اردیبهشت 94 23:36
و بعد اینکه مهتاب خانوم مهربان یبار دیگه روز مادر و تبریک میگم و همچنین تولدتم مباااااااااااااااااارک خانومی 120 ساله بشی بانو الههههههههههههی فدای اشکان جونم که انقدر خوب یادش مونده میدونی همون گل چقدر ارزش داره مهتاب جون چون واقعا با عشق داده شده ای جااااااااااانم بمیرم واسش طفلی که انگشتاش مونده لای در خیلی ناراحت شدم مهتاب جون خیلی خدا بهش رحم کرده و در این مورد که آقای همسر این مناسبتا زیاد یادش نمونده زیاد دلگیر نشو خواهر برا ما هم تا بچه ها بزرگتر نشده بودن سه سال در میون یادش میومد الانم خواهر بچه ها یادش میندازن مجبور ه یه چیزی بخره قربون اشکانم برم با اون کیک خوردنش مهتاب جون ببووووووووووس این شیرین عسل با وفا رو
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
اما خودمونیما ، امسال درسته که آقای همسری یادش نبود روز زن اما حسابی بهم تبریک گفتین شما دوستان گلم خدا نکنه خاله جون . راستش اگه این بچه ها نبودند بعد از گذشت سالها این آقایون مارا به دست فراموشی میسپردند آره ریحانه جان خدا بهمون رحم کرد دو تا از انگشتاش کمی سیاه شده تو هم نازنین خانوم گلمونو ببوس و خودتم
مامان مهدیه
6 اردیبهشت 94 0:17
مهتاب جوووونم تبریک.انشالله0 12خ ساله شی بهترین مامان دنیا.روز زن ومادرم با تاخیر تبریک میگم.منم روز تولدمو همچین روزی بود الهی فدای اشکان خوشگلم.خوشحالم دیدمت.ماهی همونجور که تصورت میکردم
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام مهدیه جون خوشگلم . ممنونم از لطفت گلم . من هم یکبار دیگه تولدت رو که مصادف با روز زن بود بهت تبریک میگم . امیدوارم سالیان سال سایه ات بالا سر الیار خان باشه خانومی شما هم خیلی ماهی ببوس لپهای الیار جون نانازمو
مامانی
9 اردیبهشت 94 14:23
سلام مامانی مهربون تولدت مباررررررررررررررک ان شاا...10000000000000000000000000000000ساله بشید
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام ممنونم گلم.لطف کردین
سما مامان مرسانا و ارشيا
9 اردیبهشت 94 16:06
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره
رها
10 اردیبهشت 94 0:18
خدا حفظش کنه
ĸoѕαr
10 اردیبهشت 94 9:31
سلام خاله مهربون خوبی خاله عزیز؟ نینی نازتون چیکار میکنن؟ خدا برات نگهش داره ووووییییی چه خوشگله قربونششششش از طرف من ببوسش گلم زود زود بهمون سر بزنین عزیزم با نظرات شما من کلییییی انرژی میگیرم منتظرتونیماااا
مامان نيوشا
11 اردیبهشت 94 21:39
سلام مهتاب جون چه پسر نازی خدا حفظش کنه ممنون میشم پیش منم بیاید نظر یادت نره با افتخار لینک شدین شما هم بلینک
مامان نيوشا
13 اردیبهشت 94 14:20
سلام عزيزم پست جديد گذاشتم نظر يادت نره
مامان نيوشا
16 اردیبهشت 94 19:31
سلام عزيزم تو نى نى گپ بهت درخواستى دوستى داديم خوشحال ميشم قبولش كنى گلم
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام عزيزم.حتما ميام پيشت.فقط كمي درگيرم.شرمنده
سما مامان مرسانا و ارشيا
17 اردیبهشت 94 21:15
سلام عزیزم ببخشید دیگه نمیتونم وب مرسانا و ارشیا رو اداره کنم
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام سما جونم.چرا ؟منظورت چيه گلم؟
ĸoѕαr
17 اردیبهشت 94 21:15
خوشحال میشم در نظرسنجی وبم شرکت کنید.
سما مامان مرسانا و ارشيا
21 اردیبهشت 94 15:28
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره