اشكان كوچولوي مناشكان كوچولوي من، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

اشکان تک ستاره قلبم(اشکان شفیعی)

گريه اشكان

1393/9/7 19:29
274 بازدید
اشتراک گذاری

پسر مهربونم،اميد زندگيم،گل هميشه خندانم اشكان جون،امروز با حرفي كه زدي ماماني و غصه دار كردي ،آخه اينكه بخواي از اين فكرها بكني و از اين حرفها بزني واست خيييييييلي زوده.ماماني واست ي آلبومي درست كرده كه همه كاردستيها و نقاشيهايي كه از مهد مياري و خودت درست كردي رو جمع ميكنه توي اون تا وقتي بزرگ شدي يادگاريهايي باشه از دوران كودكيت كه در آنموقع ديدن آنها واست جالب خواهد بود و تو كه نظاره گر اين كارم بودي علت كارم را پرسيدي و من برات توضيح دادم اما تو زدي زير گريه و گفتي كه ناراحتي و من فكر كردم واسه اينكه دارم وقتم روا با اينكار تلف ميكنم تو شاكي هستي و ميخواي كه باهات بازي كنم اما نميدونستم كه توي قلب كوچيك فرشته مهربونم چه غوغايي بپاست!!!

 

و حرفهاي اشكان و ماماني در اين مورد:

 

اشكان:ماماني نميخوام تو بميري

 

ماماني:پسر گلم من كه نميخوام بميرم

 

اشكان:اگه من بزرگ بشم تو پير ميشي و ميميري

 

ماماني:عزيز دلم من هيچوقت نمي ميرم

 

اشكان:پس چرا آقاجون پير شد و مرد؟

 

ماماني:آخه آقاجون سيگار مي كشيد

 

اشكان:پس اگه كسي سيگار نكشه ،نمي ميره؟

 

ماماني:نه،نمي ميره

 

اشكان:ماماني فدات بشم،خيلي دوستت دارم.هيچوقت نمير.

 

ماماني:خدا نكنه خوشگلم،من هم خييييييلي دوستت دارم.ماچماچماچ

 

 عشقم ،ماماني واسه اينكه تو هنوز خييييلي كوچيكي واسه اين حرفها نتونست واست در مورد مرگ حقايق و بگه اما از خدا ميخوام كه تا وقتي كه خودت بتوني همه حقايق زندگي و اين دنيا رو درك كني من و از تو جدا نكنه و اما اگه نتونستم كنارت باشم تو بايد خيلي قوي باشي و بتوني با اين مسئله كنار بياي تا ماماني هميشه خوشحال باشه.با تمام وجودم دوستت دارم مونس تنهاييهايم.ماچماچماچ

 

 

پسندها (5)

نظرات (8)

عمه فروغ
7 آذر 93 20:00
سلام مهتاب جونم.فداي اين گل پسر بااحساس.ان شاا.. خدا سايه شما رو بالاي سر اشکان نگه داره
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام فروغ جون.ممنونم از لطفتون گلم.راستش اشكان با اين حرفش حسابي من و ريخته به هم.درست مثل خودم خيييييييلي احساسيه.نگرانشم
مریم(مامان کیان)
7 آذر 93 20:26
عزیزم اشکان جونم با این همه احساس و فکرای دور و دراز......این حرفا چیه پسر خوبم مامانت و ناراحت میکنی....... راستش مهتاب جان منم خیلی در این مورد با کیان درگیرم .... فقط دو سالش بود که پدر بزرگم فوت شد و با اینکه اصلا تو مراسم نبردمش وقتی بعد مدتها سنگ قبر و عکس روش و دید فهمید و سوالهای ناتمامش در این مورد شروع شد هنوزم ادامه داره..... و همیشه هم ترسش اینه که وقتی اون بزرگ میشه ما پیر میشیم و میمیریم!!!!!!!!!
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام مريم جون.ممنون از اينكه پستم رو خوندي.اشكان هم وقتي سه سالش هنوز تموم نشده بود پدر شوهرم فوت شد و اشكان تو همه مراسماش بود و بچه ام تو اون سن كمش مرگ رو لمس كرده واسه همين هميشه نگران از دست دادن بقيه و مخصوصا منه
مامان ریحانه
8 آذر 93 0:06
اشکان، عزیز دلم قربون اون دل کوچولوت برم که آنقدر مهربونه مهتاب عزیز بچه ها بزرگترین دغدغشون همینه از تنهایی می ترسند از اینکه نزدیکاشونو از دست بدن می ترسند عزیزم انشالله سایه ات سالهای سال بر سر اشکان جون باشه چرا که کودکانمان با بزرگسالی و ازدواجشون باز هم کودکانمان هستند و نیازمند دلداری و نوازش ما پس عزیزم از خدا میخوام همیشه سلامت باشی و پر فروغ
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
ممنونم ريحانه جون.انشاءاله سايه شما هم هميشه بالا سر بچه هاي نازت باشه.دوستون دارم.بچه ها رو ببوس.
مامان فرخنده
9 آذر 93 7:58
قربون پسر احساساتي بشم آخه عزيززززززززم اين چه سوالي ميپرسي الان دغدغه شما همش بايد بازي و شادي وخنده باشه نه چيز ديگري به وقتش بزرگ شدي جواب تموم سوالاتت را پيدا ميكني اشكان جونم پس از دوران زيبا و دوست داشتني وپاك كودكي لذت ببر مهتاب جون من هم كاملا باهات موافقم نه اينكه آدم خودخواهي باشم نه ومرگ هم حقه ولي نه حالا كه اين بچه هاي معصوم به ما نياز دارند وهميشه از خدا ميخوام تا زماني كه مليسا اينقدر به من وابسته است مارا از هم جدانكنه چون دوست ندارم بچه ام ناراحت بشه سايه شما هم هميشه هميشه بالا سر خونواده گلت باشه ودامادي اشكان جون را ببيني عزيززززززززم لينك شدي مهتاب جون
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
فدات بشم فرخنده جون.من خودم هم وقتي بچه بودم همين دغدغه رو داشتم.دروغ نباشه الان هم دارمعزيزم شما هم انشاءاله عروسي مليسا جونو ببيني.
سما مامان مرسانا
13 آذر 93 19:06
سلام اشكان جونمممم خوبي؟؟؟؟ماماني شما خوبي؟؟؟؟؟آخي عجب پسر احساساتي مهتاب جونممم اين پسر گلمونو نذار زياد تو نخ اينجور چيزا بره اشكان كوچولو شما كيف كودكيتو بكن فدات بشه خاله ايشالا هميشه هميشه لبات خندون باشه اشكان جونمون داماد بشه چه كيفي ميده گلم مطلب گذاشتم بيا ببين
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
سلام سما جونم.ممنون.چيكار كنم اين پسر كوچولوي من همه اش احساساتي هستش ديگه ،به مامانش رفتهبه روي چشام سماجون.حتما ميام.
سما مامان مرسانا
16 آذر 93 15:45
سلام عزيزم خوبي؟؟؟؟بيا درخت كريسمسمو ببين خودم درست كردم دوستون دارم
مامان علی
26 بهمن 93 9:23
با خوندن این پستت اشکهام سرازیر شد ماشاالله به این پسر با احساس و باهوش انشاالله که همیشه سایه خودت و همسرت بالای سر گل زندگیتون باشه... انشاالله خداوند نگه دار و حافظتون باشه
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
ببخش گلم اگه مسبب ناراحتیتون شدم. آره این یکی از اون پستهای احساسی بود که گذاشته بودم . خودممم وقتی میخونم اشکم رد میاد . شاید یه روز پاکش کنم . ممنونم عزیزم که به پستهای قبلیم هم سرزدی. بووووووووووووووووووووووووووس واسه علی کوچولو و مامان مهربونش
مامان علی
27 بهمن 93 10:26
هرگز پاکش نکن... در آینده همین ها مرهم دردهامون میشن
مهتاب مامان اشکان
پاسخ
چشم خانومی.خیییییییییییییییییلی ماهی.