نازبالالار
سلام عشقم.امروز صبح مهد تعطيل بود و تو پيش مامان جون مونده بودي.من زودتر از سركار اومدم تا خودم تو رو واسه رفتن به مهد و صدا و سيما آماده كنم.تو ميگفتي من بدون مامان هيچ جا نميرم و من بغلت كردم و چندتا بوسه خوشگل ازت گرفتم و موهات و شونه زدم و ژل زدم تا خراب نشه.بعد دوتايي با هم رفتيم مهد و من اونجا منتظر شدم تا گل پسرم سوار سرويس بشه و بره.بعد ازاينكه سرويس راه افتاد منم برگشتم خونه اما دلم پيش تو مونده بود عزيزززززززم.اومدم تو خونه و منتظر شدم تا برنامه نازبالالار شروع بشه و من پسر نازم و ببينم اما پسر من اونجا فقط با دوستش شيطنت كرد و اصلا به دوربين نگاه نكرد.آخه پسر شيطون من كلا با دوربين مشكل داره و من هيچوقت موفق نشدم ي عكس مورد دلخواه خودم ازش بگيرم.ناقلا
البته پسملی گل من هم گناه نداشتا ، آخه از شانس بدش به اول روزهای محرم و از بس برنامه غمگین و بیحال اجرا شد بچه ها همشون مونده بودند تو کف . آخه یکی نیست به این آقایونی که دارن اونجا برنامه پخش میکنن بگه که این چه برنامه ای بود که واسه نی نی ها پخش کردید مگه نمیدونستید که اینا فقط 4 یا 5 سالشونه و با این چیزها حوصله شون سر میره من که خودم فقط و فقط بخاطر تماشای پسرم پای تلویزیون بودم و حوصله نگاه کردن به برنامه بیحال و ندارم .
نمیدونم اگه یک بار دیگه از این فرصتها پیش بیاد اشکان گلم حاضر میشه بره