اومدن مادر از كربلا و شب يلدا
سلام پسر نازم.چند وقته كه دوستان از رفتن پاييز و شب يلدا و اومدن زمستان ميگن واسه همين من هم خواستم در اين مورد واست مطلب بذارم،اميدوارم كه پسر گلم مامانش رو ببخشه كه تنبلي كرده و واسش مطلب نذاشته،آخه ماماني وقتي ميام سرتايپ خيلي اذيتم ميكني و همش بهونه ميگيري!البته ميدونم كه پسر گل مامان حتما منو ميبخشه ،آخه پسر گلم خيلي مهربونه.الهي فداي اون دل مهربونش بشم من.
عزيز دلم امسال يك روز قبل از يلدا قرار بود مادر/مادرشوهرم/ از كربلا برگرده و ما رفته بوديم خونه اونا تا شب كه برميگرده بريم پيشوازش و تو از شوق اومدن مادر و واسه اينكه عاشق حياط خونه مادري همش تو حياط موندي و چيزي نخوردي و گفتي كه تا مادر نياد نه ميام تو خونه و نه چيزي ميخورم.بالاخره مادر ساعت ده شب رسيد و اشكان جلوي مادر وايساد و منتظر سوپرايز،حالا بماند كه مادر اون چيزي رو كه اشكان انتظارش رو داشت نخريده بود و پسرم خيلي پكر شد و لبهاش و آويزون كرد.ميگم ماماني چرا لبهاتو آويزون كردي ميگه مامان من كه لبهام هميشه آويزونه.الهي فداي اون لبهاي آويزونت بشم من كه وقتي آويزونه انقدر بوسشون ميكنم كه نگو و نپرس.خلاصه بخاطر برگشت مادر شب يلدا هم اونجا مونديم و بخاطر رفت و آمد مهمونا شب يلداي زياد خوبي نداشتيم و نتونستيم شادي كنيم.
اما در عوض فرداش برگشتيم خونه مامان جون و با يك روز تأخير كلي خوش گذرونديم.ضمنا شما امروز از مراسم شب يلداي مهد موندي و خيلي حيف شد .
راستي شما برخلاف مامان عاشق زمستوني و بي صبرانه منتظر باريدن برف هستي.من هم بخاطر ووروجكم منتظرم تا برف بياد و با پسرم بريم برف بازي و آدم برفي درست كنيم كه تا به امروز اتفاق نيفتاده.