نازبالالار
سلام عشقم.امروز صبح مهد تعطيل بود و تو پيش مامان جون مونده بودي.من زودتر از سركار اومدم تا خودم تو رو واسه رفتن به مهد و صدا و سيما آماده كنم.تو ميگفتي من بدون مامان هيچ جا نميرم و من بغلت كردم و چندتا بوسه خوشگل ازت گرفتم و موهات و شونه زدم و ژل زدم تا خراب نشه.بعد دوتايي با هم رفتيم مهد و من اونجا منتظر شدم تا گل پسرم سوار سرويس بشه و بره.بعد ازاينكه سرويس راه افتاد منم برگشتم خونه اما دلم پيش تو مونده بود عزيزززززززم.اومدم تو خونه و منتظر شدم تا برنامه نازبالالار شروع بشه و من پسر نازم و ببينم اما پسر من اونجا فقط با دوستش شيطنت كرد و اصلا به دوربين نگاه نكرد.آخه پسر شيطون من كلا با دوربين مشكل داره و من هيچوقت موفق نشدم ي عكس مورد ...
نویسنده :
مهتاب مامان اشکان
16:44