گريه اشكان
پسر مهربونم،اميد زندگيم،گل هميشه خندانم اشكان جون،امروز با حرفي كه زدي ماماني و غصه دار كردي ،آخه اينكه بخواي از اين فكرها بكني و از اين حرفها بزني واست خيييييييلي زوده.ماماني واست ي آلبومي درست كرده كه همه كاردستيها و نقاشيهايي كه از مهد مياري و خودت درست كردي رو جمع ميكنه توي اون تا وقتي بزرگ شدي يادگاريهايي باشه از دوران كودكيت كه در آنموقع ديدن آنها واست جالب خواهد بود و تو كه نظاره گر اين كارم بودي علت كارم را پرسيدي و من برات توضيح دادم اما تو زدي زير گريه و گفتي كه ناراحتي و من فكر كردم واسه اينكه دارم وقتم روا با اينكار تلف ميكنم تو شاكي هستي و ميخواي كه باهات بازي كنم اما نميدونستم كه توي قلب كوچيك فرشته مهربونم چه غوغايي بپاست!!! ...
نویسنده :
مهتاب مامان اشکان
19:29