اشكان كوچولوي مناشكان كوچولوي من، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

اشکان تک ستاره قلبم(اشکان شفیعی)

روز عاشورا

سلام.اول از همه عاشوراي حسيني رو به شما دوستان عزيزم تسليت عرض ميكنم.پسر گلم امروز با امام حسين و حضرت علي اصغر بهتر آشنا شد و مجبورم كرد تا داستانشون رو واسش توضيح بدم.پسر مهربونم وقتي داستان علي اصغر و فهميد خيلي ناراحت شد اما قربونش برم به خاطر مردونگيش سعي ميكرد نذاره كه ماماني متوجه موضوع بشه.اما فكرش تا شب مشغول بود و هي از علي اصغر ميپرسيد،حتي موقع خواب كه بين خواب و بيداري بود پرسيد ماماني علي اصغر دختر بود يا پسر؟از شنيدن سؤالش هم خنده ام گرفت هم از اينكه ناراحتش كرده بودم دلم واسش سوخت كه نميتونست با اين موضوع كنار بياد.   الهي فداي دل مهربونت بشم پسر نازم.     ...
13 آبان 1393

كاردستي و نقاشي پسرم به مناسبت تولد بابائی

سلام پسر قشنگ و نازم . امروز 1393/08/06 تولد همسرمه و پسر گلم از صبح فقط به فکر سوپرایز کردن بابئی هستش ، تا اینکه عصری یادش افتاد که واسه بابائی کاردستی درست کنه و نقاشی بکشه . و از من خواست که کمکش کنم و من هم با کمال میل قبول کردم ، بریدن شکلها با من بود و چسبوندنشون با اشکان جونم .و در پائین نتیجه کار و میبینید . کاردستی های پسر قشنگم واسه تولد باباش ، البته مامانی هم کمکش کرده .         ...
6 آبان 1393

نازبالالار

سلام عشقم.امروز صبح مهد تعطيل بود و تو پيش مامان جون مونده بودي.من زودتر از سركار اومدم تا خودم تو رو واسه رفتن به مهد و صدا و سيما  آماده كنم.تو ميگفتي من بدون مامان هيچ جا نميرم و من بغلت كردم و چندتا بوسه خوشگل ازت گرفتم و موهات و شونه زدم و ژل زدم تا خراب نشه.بعد دوتايي با هم رفتيم مهد و من اونجا منتظر شدم تا گل پسرم سوار سرويس بشه و بره.بعد ازاينكه سرويس راه افتاد منم برگشتم خونه اما دلم پيش تو مونده بود عزيزززززززم.اومدم تو خونه و منتظر شدم تا برنامه نازبالالار شروع بشه و من پسر نازم و ببينم اما پسر من اونجا فقط با دوستش شيطنت كرد و اصلا به دوربين نگاه نكرد.آخه پسر شيطون من كلا با دوربين مشكل داره و من هيچوقت موفق نشدم ي عكس مورد ...
5 آبان 1393

هيجان

سلام دردانه ام.فردا پنجم آبانماه قرار است از مهدكودك ببرنتون صدا و سيما برنامه نازبالالار.امروز بخاطر فردا خيلي هيجان داري البته من بيشتر از تو هيجان دارم و به همه گفتم كه فردا برنامه رو نگاه كنند.عزيز دلم من تا حالا تو رو تنهايي جايي نفرستادم اما فردا براي اولين بار قراره تو رو با مربي و مدير و بچه هاي مهد بفرستم صدا و سيما و راستشو بخواي خيلي نگرانتم اما چون دوست نداشتم اين حق و ازت بگيرم رضايت دادم كه بري.خييييييييييييلي دوستت دارم نازنينم.اميدوارم بهت خوش بگذره و خاطره خوبي واست بشه عسلم. ...
4 آبان 1393

سفر يك روزه به شهر مرزي جلفا

پسر نازنينم الان ساعت ١١شبه و تو در خواب نازي.صداي نفسهات داره به من آرامش خاصي ميده.امروز جمعه بود و ما همگي بجز بابا رفته بوديم جلفا.تو جلفا رو خيلي دوست داري و از اونجا هميشه خاطره خوبي در ذهنته.آخه پارسال شهريور ماه  رفته بوديم جلفا و توي پارك جنگلي نشسته بوديم كه چند نفر ي ماهي خيلي بزرگ ،البته نفهميدم چه نوعي بود اما هنوز زنده بود ،آوردند اونجا و تو از ديدن اون خيلي تعجب كرده بودي و خيلي هم خوشت اومده بود عزيزززززززم.واسه همين دوست داشتي باز بري جلفا.اما امروز كه رفتيم و خبري از ماهي بزرگ نشد خيييييييييييييلي ماماني و اذيت كردي و موقعي كه داشتيم برميگشتيم گريه كردي و گفتي ماماني من امروز تو رو خيلي اذيت كردم واسه همين ناراحتم و د...
2 آبان 1393

عاشق حيوانات و دايناسور

پسرم تو عاشق حيوانات و دايناسوري و بيشتر از بقيه اسباب بازيهات دوست داري با حيوانات و دايناسورهات بازي كني و مستند حيوانات و هميشه نگاه ميكني.امروز با هم رفته بوديم بيرون و من واست سي دي قطار دايناسورها رو خريدم خييييييلي خوشت اومد. من هم بخاطر تو نگاه ميكنم.الهي فدات بشم عشقم.                      ...
1 مهر 1393

تولد 4 سالگی اشکانم

امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی من سالروز  زمینی شدنت مبارک . . .   سلام پسر گلم . اول از هر چیز تولدت رو بهت تبریک میگم . امیدوارم 120 ساله بشی و تنت همیشه سالم باشه مــادر امروز 1393/04/22 روز تولد یکی یه دونه ام اشکان هستش و من تصمیم داشتم چند روز بعد واسش مراسم بگیرم اما دم دمای عصر بود که متوجه شد امروز تولدشه و من مجبور شدم همین امروز یه هویی واسش تولد بگیرم . آخه دوست داشتم ببرمش آرایشگاه و آتلیه و بعد یه مراسم خوب و به یاد ماندنی واسش بگیرم که خودم هم راضی باشم اما این مراسم را بالاجبار...
22 تير 1393

مهد کودک رفتن اشکان برای اولین بار(مهدکودک کودک برتر)

امروز پسر گل مامان و بابا میخواد بره مهد    پسر گل مامان 6 مهر 92 با هم رفتیم مهد و ثبت نام کردیم و تو کمی توی مهد بازی کردی و از مهد خوشت اومد ، اسم مهدی که توش ثبت نام کردیم مهدکودک کودک برتر بود و اسم مدیرش خانم علیزاده که به نظر خانم مهربونی میرسید .و امروز 8 مهر قرار شده تو بری مهد و چون من و بابائی سرکار میریم، زحمتت افتاده گردن مامان جون و مامان جون تو رو رسوند . مامان جون می گفت ازش جدا نمیشدی و گریه میکردی میخواستی که با مامان جون برگردی اما مدیر مهدکودک شما رو عزیزم برده بود تو کلاس و اسباب بازیها رو داده بود بهت و تو سرگرم شده بودی و دیگه گریه نکرده بودی و مامان جون یواشکی تو رو نگاه میکرده. خیلی دوست...
8 مهر 1392

عکسهای تولد سه سالگی اشکانم

امروز خورشید شادمانه‏ ترین طلوعش را خواهد کرد و دنیا رنگ دیگری خواهد گرفت قلبها به مناسبت آمدنت خوشامد خواهند گفت فرشته آسمانی سالروز  زمینی شدنت مبارک . . . عکسهای تولد سه سالگی پسر قشنگم کیک تولد پسرم که مامانی براش انتخاب کرده ، آخه پسر گلم باب اسفنجی رو دوست داره ...
22 تير 1392

تولد دو سالگی عشق کوچولوی مامان

                                                       دردانه ام امروز به سلامتی دو سالت تموم شد . داری یواش یواش بزرگ میشی خوشگلم .دیگه داری واسه خودت مردی میشی ، الهی من دورت بگردم پسر قشنگم کیک تولد دو سالگی قند عسلم اشکان . این کیک رو من و خاله ندا واست انتخاب کردیم آخه از کارتن بن تن خوشت میومد واسه همین اینو انتخاب کردیم امیدوارم خوشت بیاد ، تولدت مبارک عشق م...
22 تير 1391